سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقام عشق

باباجون جعفر وقتی از دنیا رفت، خوابش را دیدم، گفتم بابا حالت چطور است، گفت: تا امام رضا(ع) را دارم غم ندارم...
این روزها یکی از اشتغالات مهم خانواده‌ها پرسه در فضای مجازی و خواندن مطالب مختلف در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان است. به گفته کارشناسان یکی از مطمئن‌ترین این کانال‌ها و گروه‌ها، گروه‌های فامیلی است. در این گروه‌ها اقوام – تلگرامی - صله رحم و احوال‌پرسی خود را روزانه انجام می‌دهند و آخرین اخبار خود و خانواده را در آن رد و بدل می‌کنند. به طور معمول اخبار قابل پیگیری آنها: وضعیت سلامتی همدیگر به‌ویژه بزرگ‌ترها، ارسال تصاویر سفرهای زیارتی و سیاحتی برای یکدیگر و به اشتراک گذاشتن مطالب و دانستنی‌های مفید در زمینه‌های مختلف به‌ویژه در مسائل دینی، اجتماعی، روانشناسی، طب سنتی و... است.
در یکی از این گروه‌ها کاری زیبا انجام شد که آن عمل بهانه‌ای است برای نگاشتن این یادداشت؛ یکی از اعضای گروه از دیگران - بهتر بگویم از اقوام - خواست تا ویژگی‌های مثبت شخصیتی «باباجون جعفر» را بنویسند تا چراغ راه و تجربه‌ای برای سایرین در سبک زندگی باشد. هر کس به تناسب، مطلب و خاطره‌ای که از آن فقید داشت نوشت؛ در ادامه جمع‌بندی این طرح زیبا را با هم مرور می‌کنیم: 

اولین ویژگی بارز پدربزرگ مداومت ایشان بر اقامه نماز شب بود.
خیلی مهربان و با وقار بود.
ارادت ویژه‌ای به امام حسین(ع) داشت هر زمان اسم ارباب می‌آمد بی‌اختیار شانه‌هایش می‌لرزید و اشک از چشمانش جاری می‌شد.
هر هفته نماز امام حسین(ع) می‌خواند.
روضه ماهیانه داشت. به علاوه اینکه 10 روز اول محرم در خانه‌اش روضه‌خوانی برگزار می‌کرد.
به جهت اینکه خادم مسجد بود، شب‌ها در مسجد می‌خوابید. زمانی که کنارش می‌خوابیدیم فروع دین و اصول دین را یادمان می‌داد.
در سحر زمستان زودتر بیدار می‌شد آب گرم می‌کرد بعد ما را برای نماز با عطوفت خاصی بیدار می‌کرد تا با آب گرم وضو بگیریم و از نماز لذت ببرم. 
عشقش امام رضا(ع) بود، ارادت ویژه‌ای به امام رضا(ع) داشت سالی یک بار را هر طور شده به پابوسی حضرت می‌رفت.
وقتی از دنیا رفت، خوابش را دیدم. گفتم بابا حالت چطوره گفت: تا امام رضا(ع) را دارم غم ندارم.
به دعای ندبه علاقه خاصی داشت هر صبح جمعه در مسجد دعای ندبه می‌خواند. نان قندی دعا را می‌آورد با هم می‌خوردیم.
عاشق کربلا بود اما به خاطر فقر نتوانست به زیارت سیدالشهدا(ع) برود (پیشنهاد می‌کنیم هر کس رفت کربلا به نیابت از ایشان زیارت عتبات را انجام دهد).
باباجون هر موقع وارد اتاق می‌شد سلام می‌کرد. کار نداشت چند دقیقه پیش وارد شده است.
هر کسی هم وارد اتاق می‌شد به او سلام می‌کرد.
در امور منزل کمک کار بود: سبزی پاک می‌کرد، جارو می‌زد، قند می‌شکست و...
با کهولت سنی که داشت، اما احترام خاصی برای دامادها و عروس‌ها قائل بود. به احترام آنها تمام قد می‌ایستاد و آنها را استقبال و بدرقه می‌کرد.
اگر چند نوع غذا سر سفره بود، یکی از آنها را بیشتر نمی‌خورد. در عین حال کم خوراک بود.
یکی از ویژگی‌های خوب بابا جون این بود که همیشه شاکر بود. همیشه می‌گفت خدایا صد هزار مرتبه شکر.
زیر بار حرف زور نمی‌رفت.
هر موقع سفره می‌انداختیم می‌گفت: خدایا هر کی روزی‌اش تو این سفره است برسان.
به دخترهایش می‌گفت: هر احترامی می‌خواهی سر من و مادرت بگذاری سر پدرشوهر و مادرشوهرت بگذار.
همیشه تو جیبش شکلات داشت و ما به عشق شکلاتش می‌رفتیم مسجد و صدایش می‌کردیم. 
دعای همیشگی باباجون عاقبت بخیری بقیه بود.
لینک یادداشت در خبرگزاری ایکنا
لینک یادداشت در خبرگزاری بسیج

نظر

اشاره

حدیثی نبوی به شکل ضرب‌المثلی معروف میان ما رواج دارد که «مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود»؛ اما متاسفانه شاهد این هستیم که ما از یک سوراخ نه یک‌بار و دو بار، بلکه گاه ده‌بار هم گزیده می‌شویم! صابون انگلیس به تن خیلی‌ها خورده است! چرا چشممان را باز نمی‌کنیم که داریم چه‌کار می‌کنیم؟! آیا آب به آسیاب دشمن نمی‌ریزیم؟! به اسم ارادت و عزاداری برای امام حسین(ع) گاه آب به آسیاب یزیدیان زمان می‌ریزیم و خود را هم به بی‌خبری می‌زنیم!

در این باره گفتگوی پیش‌رو را در محضر تاریخ پژوه ارجمند معاصر جناب دکتر یعقوب توکلی هستیم که ما را با گوشه‌هایی از حیله‌گرهای انگلیس آشنا کند.

معارف

گفتگو کننده: حجت شعبانی

تاریخچه نفوذ انگلیس به مسائل فکری جهان اسلام و انگیزه آنها از این نفوذ را بفرمایید؟

قبل از ورود به بحث مربوط به تاثیرگذاری انگلستان بر حوزه‌های فکری مختلف جهان اسلام باید به نظام مطالعاتی که در انگلیس در حوزه مطالعات دینی شکل گرفته توجه داشته باشیم.

در حدود سال‌های 1650 میلادی به بعد کرسی‌های اسلام‌شناسی در دانشگاه کمبریج به راه افتاد و چهره‌های فعال در حوزه علوم انسانی، به مطالعه در حوزه مطالعات اسلامی و نیز مطالعات شرق‌شناسی پرداختند. در این مطالعات به دلیل استمراری که انگلیسی‌ها در طول این مسیر داشتند که نقطه قوت کارهای انگلیسی‌ها همین استمرارشان در کارهای مطالعاتی است، آرام آرام به عرصه‌های مختلف فکری در جهان اسلام وقوف و ورود پیدا کردند. ورود این‌ها در حوزه مطالعات به گونه‌ای شد که در بسیاری از تحولات تصور می‌شود که انگلیسی‌ها بانی یک جریان فکری بوده‌اند؛ مثلاً در خصوص جریان وهابیت تا حدود زیادی و تا سال‌های طولانی تصور بر این بود که انگلیسی‌ها وهابیت را ساخته‌اند ولی واقعیت این است که آن‌ها وهابیت را نساختند. تفکر وهابیت که در حوزه‌های مختلف دینی وجود دارد، عمدتا مربوط به ابن‌تیمیه است، در واقع وهابیت بازخوانی افکار ابن تیمیه در دوره‌های مختلف است و عبدالوهاب هم ادامه تفکر ابن تیمیه با سبک و سیاق سیاسی است.

نسبت وهابیت و یا دیگر جریان‌های تندرو در جهان اسلام با انگلیس چیست؟

در واقع وهابیت ساخته انگلیس نیست اما وقتی جریان وهابیت به راه افتاد انگلیسی‌ها به این دلیل که نسبت به ماجرا شناخت پیدا کردند، توانستند بر این موج سوار شوند و از آنجا که وهابیت داخل قدرت سرزمین‌های عثمانی بود، انگلیسی‌ها از این فرصت استفاده کردند تا بتوانند قدرت عثمانی را درهم بشکنند و کانون بحرانی را داخل عثمانی ایجاد کنند.

جریان‌های تاریخ‌نگاری انگلیسی در حوزه‌های مختلف پیش دستی‌های مطالعاتی گسترده‌ای در علوم انسانی و... دارند. جدی‌ترین کتاب در حوزه تاریخ اسلام که در همه دانشگاه‌ها مورد توجه است، «تاریخ اسلام کمبریج» می‌باشد و جالب است که آن را انتشارات امیر کبیر منتشر کرده است. احاطه نظری انگلیسی‌ها به آنها امکان و فرصت داد که بتوانند با تندروترین و جسورترین جریان‌های اسلامِ سیاسیِ سنی، مرتبط شوند و به آسانی توانستند آن جریان اسلام سیاسی که می‌خواست علیه حکومت‌های وابسته به غرب در منطقه دست به جهاد بزند، بر گرده این جریان‌ها سوار کنند و با آن‌ها ارتباط و پیوند برقرار کنند و آرام‌آرام این‌ها را به جای آن‌که در مسیر مبارزه با عناصر امپریالیسم و انگلستان در منطقه قرار بگیرند در مسیر مبارزه با مثلا روسیه و بعد در مسیر مبارزه با شکل‌گیری حکومت شیعی در عراق و حکومت‌هایی که در گذشته علیه غرب در منطقه اقداماتی داشتند، قرار می‌دهد! هیچ وقت اجازه ندادند این تحولات در عربستان اتفاق بیفتد. این نیروها را بسیج کردند و به عراق شیعی و بعد به سوریه که مرکز مقاومت است بردند و در لبنان هم خواستند این کار را بکنند ولی موفق نشدند و تلاششان نتیجه نداد، زیرا جامعه لبنان نپذیرفت.

 این مسیر نشان می‌دهد که خصوصاً انگلیسی‌ها و تاحدودی هم آمریکایی‌ها، چون شناختشان از جریان‌ها زیاد است به راحتی می‌توانند در آن‌ها نفوذ کنند و خواسته‌ها و منافع خود را توسط جریان‌های اسلامی به‌دست آورند.

ما باید جریان مقابلمان و باورهای درون ذهنیت آن‌ها را بشناسیم. در مبارزه با پدیده‌ها مبارزه با معلول نتیجه نمی‌دهد؛ باید علت را به طور دقیق بشناسیم. در ایران اقداماتی صورت می‌گیرد که به نام شیعه است ولی در نتیجه برخلاف منافع شیعه می‌باشد.

مدتی است که اصطلاح «تشیع انگلیسی» برای برخی از گروه‌های افراطی شیعی به کار می‌رود. آیا تشیع انگلیسی می‌تواند مصداق تشیع غالی باشد؟

 اولا باید تعریف «تشیع انگلیسی» را داشته باشیم و کسانی که ما به عنوان مظاهر تشیع انگلیسی می‌بینیم و مدعیاتی که آن‌ها مطرح می‌کنند را مورد بررسی قرار دهیم تا بتوانیم در مقام تطبیق، درست عمل کنیم.

 بله؛ عناصر غلوّ در منسوبان به تشیع انگلیسی هست، اما شیعه غالی که ما در گذشته می‌شناختیم شیعه‌ای بود که خودش به این نظر و نگاه و باور رسیده بود. یک وقت غلو برآمده از نوع شناخت فرد هست و اینکه ممکن است شناخت یا شاید دریافت‌هایش ناقص باشد، مثلا کسانی‌که مدعی شهود و نیابت و یمانی بودن و... هستند. در این‌گونه موارد خود شخص اشتباه می‌کند؛ اما یک وقت دیگر شخص به اشتباه انداخته می‌شود! اصحاب غلو کسانی هستند که خودشان به اشتباه افتاده‌اند و شاید خیلی از آنها هم سوء نیت ندارند اما در ماجرای مربوط به تشیع انگلیسی می‌بینیم که یک جمعیتی، جمعیت دیگر را فریب داده‌اند، با هدف حکومت کردن و قدرت پیدا کردن بر حوزه سرزمینی و اقلیم مذهبی؛ یعنی در جریان تشیع انگلیسی، آن جمعیت یک فتح استراتژیک به‌دست آورند.

چرا انگلستان به آسانی شبکه‌های تلویزیونی را در اختیار کسانی از مسلمانان می‌گذارد که جز فحاشی چیز دیگری نمی‌دانند؟! کارشان هم هدف گرفتن کانون اصلی تشیع است.

 انگلستان چه منفعتی از این ماجرا می‌برد؟

 یک واقعیتی هست که دولت انگلستان و سیاست خارجی آن همانند روحیات خود انگلیسی‌ها خسیس هستند. اولاً در دنیا (حداقل در ایران دیده‌ام) این‌ها هیچ‌گاه از جیب خودشان به نوکرانشان پول نمی‌دهند بلکه از جیب نوکران دیگرشان می‌دهند! در ایران این‌گونه بود که نفت ایران را می‌فروختند و پولش را می‌دادند به نخست‌وزیر یا نماینده‌شان در شرکت نفت، مثل دکتر فلاح، رزم آرا، بختیار و... بعد از طریق این‌ها قراردادهای جدیدتر و موارد گسترده‌تری دریافت می‌کردند!

 انگلیسی‌ها بی‌جهت به کسی پول مفت نمی‌دهند. به کسی در انگلستان شبکه و امکانات تبلیغ می‌دهند که نتیجه داشته باشد! نتیجه‌ای که برای این جریان تعریف شده، اختلاف‌انگیزی و ایجاد تنفر است. عملکرد این شِبه روحانی که به همه فحش می‌دهد، به علامه طباطبایی، امام خمینی، آیت‌الله خامنه‌ای و... این اثرگذار است و فحش‌هایش دست به دست می‌شود؛ ولی اگر این فحش را مثلا اکبر گنجی بگوید ممکن است خیلی دیده نشود. انگلیسی‌ها از این عناصر استفاده می‌کنند تا بتوانند جامعه را درگیر اختلاف کنند؛ و اساساً انگلیسی‌ها در چینش افراد در مقابل یکدیگر و اینکه چه کسی را در مقابل چه کسی قرار دهند یا چه گروهی را در مقابل فلان گروه قرار دهند خبره هستند. مثلا در جریان کودتای 28 مرداد1332 لات‌ها را برای شورش تحریک و اجیر کردند.

این سیاست مقابله و چینش نیروها در برابر یکدیگر در ماجرای موسوم به تشیع انگلیسی چگونه نمود دارد؟

کسی از شیعیان عاقل را دیده‌اید که خودش را زنجیر و قلاده ببندد و به نجف برود و بگوید من سگم و عوعو کند؟! عقلا این کار را نمی‌کنند، ممکن است دانشمندی در شعری تواضع کند و مثلا در مورد خود تعبیر خاصی به کار ببرد اما مسیر حرکت عقلای قوم کاملاً متفاوت است. مثلاً در بحث قمه‌زنی، خیلی‌ها با عشق و علاقه انجام می‌دهند اما عقلای شیعه این کار را نمی‌کنند تا تصویر خشنی از شیعه نشان ندهند!

از قدیم هم بحث قمه زنی مورد اعتراض بسیاری از علما و عقلای قوم بوده است. در مواردی از باب شکل‌گیری یک حس فداکاری، بعضی‌ها در برابر آن کوتاه آمدند و به آن علاقه نشان دادند اما واقعیت این است که در طول زمان این طور نبوده که همه علمای شیعه به آن کار رضایت دهند. مثلا من اربعین سال گذشته در کربلا دیدم یک موسیقی بسیار تندی روی مانیتور‌های بزرگ اطراف حرم پخش می‌کردند، موسیقی چنان تند بود که معلوم نبود حالت رقص است یا چیز دیگری است؟! و بعد هم تصاویر قمه‌زنی را نشان می‌دادند! در حالی‌که می‌توانستند به جای اینکه قمه‌زنی را نشان دهند از شهادت بچه‌های شیعه که دارند در مقابل تروریست‌های وهابی و داعشی از اسلام دفاع می‌کنند، تجلیل کنند. این چینش نیرو در مقابل یکدیگر و خنثی کردن انرژی و نیروی طرفین می‌باشد که تخصص انگلیسی‌هاست.

از قمه‌زن‌هایی که این‌طور مدعی‌اند خودشان را فداکار نشان دهند، بپرسید آیا در مقابله با دشمنان اصلی اسلام و تشیع خود را فدا می‌کنند! در غرب ذهن آدمی مثل برنارد لوییس به این نتیجه رسید که جهان امروز در حال ورود به عرصه امتناع از خشونت است و از خشونت می‌ترسد. پس بهترین چیز برای تخریب اسلام جز ارائه یک تصویر خشن از اسلام نیست. این کار را گروه‌های تکفیری در دنیای اسلامی انجام می‌دهند. لذا می‌بینید که تصویر بسیار خشنی از اسلام سنی ارائه شد که علمای محترم جهان تسنن باید در برابر این خشن‌نمایی از اسلام بایستند.

یهودی ورزیده و دانشمند فرهیخته‌ای چون برنارد لوییس می‌تواند این کار را بفهمد و طوری آن را طراحی کند. در این طرف در بین شیعیان، با یک عقلانیت برجسته‌ای در شیعه روبرو شدند. شما شاهد هستید که برجسته‌ترین عقلا در فهم و معرفت دینی، خداشناسی، انسان شناسی و فهم حقیقت، در جهان تشیع وجود دارند. به علاوه اینکه اینجا یک عقلانیت بسیار گسترده‌ای حاکم است، لذا به آسانی از دل جامعه شیعه نمی‌شود یک جهاد غیرعقلانیِ احمقانه‌ای مثل کار داعش و... را به آن‌ها تحمیل کرد؛ چون شیعه بلافاصله در خانه مرجع تقلیدش را می‌زند و می‌گوید آقا من چکار کنم؟ من حق دارم اینجا در مقابل دشمن گلوله شلیک کنم یا نه؟ چون شیعه تابع عقل مرجعیت است. این عقلانیت را اوج عقلانیت می‌دانیم. لذا این‌ها به آسانی در شیعه رسوخ نمی‌کنند.

اما اکنون گاه شاهد صف‌بندی در میان شیعیان حتی در سطح مراجع هستیم. دلیل این صف‌بندی‌ها چیست؟

دشمنان به این نقاط ضعف ما وقوف دارند و ورود پیدا کرده‌اند و از طرفی هم باور کرده‌اند که آهن را باید با آهن برید. جریانات شبه روشن‌فکری نمی‌توانند در برابر مرجعیت قد علم کنند به همین دلیل برای مقابله با مرجعیت باید مرجع‌تراشی کنند و از یک جایگاهی که اسم و رسمی داشته باشد به مقابله برخیزند.

افرادی با هیبت روحانی و سیادت و محوریت شخصیت‌هایی که ظاهر دینی دارند و از طریق اشکالات و نِقاش‌های دینی ورود پیدا کردند و می‌دانند که با زبان نقد غربی و نقد روشنفکری و زبان نقد رادیو اسرائیل نتیجه نمی‌گیرند، زبان منافقین و کمونیست‌ها در ایران جواب نمی‌دهد. اشکال دینی و نِقاش و شبهه دینی باید از زبان عالم دین و ملبس به لباس دین در عرصه‌های مختلف باشد! عده‌ای را سرگرم قمه زنی کنند، عده‌ای را سرگرم بحث‌های مربوط به زیارت قبور کنند، عده‌ای را سرگرم هوس‌های فروخفته به شکل‌های مختلف کنند؛ مثل انواع و اقسام شومن‌های مختلفی که در تلویزیون‌های خودشان به نمایش می‌گذارند تا آن عبارت معروف «سستی عثمانی و خواب ایرانی و غفلت عربی» را دوباره احیا کنند و ما دوباره به شکل‌های مختلفی به خواب فرو برویم و درگیر مسایل خودمان شویم! هندوستان 700 میلیون جمعیت داشت اما انگلستان با 300 هزار آدم خودش آنجا را اداره می‌کرد!

مگر مجموع انگلیسی‌هایی که در ایران بودند چه تعداد بودند که برای همه سیاست و اقتصاد و فرهنگ ما تصمیم می‌گرفتند؟! استحمار کردن و فریب دادن ملت‌ها و مشغول کردن آن‌ها به مسایل خارج از حوزه‌های نیاز و خارج از حوزه‌های فکر و فرهنگ و دانش کمک می‌کند تا چندصد هزار آدم بتوانند بر 700 میلیون انسان گرفتار بیماری استحمار، حکومت کنند!

 تا اندیشمندانی بیایند و ملت به خواب رفته را بیدار کنند زمان می‌برد و بسیاری از این‌ها را هم نابود کرده‌اند. قبلا هم به بعضی آقایان پیشنهاد دادم که بروید رسما با بعضی آقایان صحبت کنید و بگویید این تشکیلاتی که دارد ذیل عنوان شما کار می‌کند مورد نفوذ و سوء استفاده قرار گرفته است و صدایی که اینجا می‌دهید پژواکش در چند صد کیلومتر آن سوتر خلاف این است. ما در این جهت باید تلاش کنیم و اگر علت را در داخل بیابیم و با آن صحبت کنیم تلاش انگلیسی‌ها در آن سو نتیجه نخواهد داد.

 

لینک مقاله در سایت نشریه معارف


نظر

درآمد

اخبار دنیای سیاه اختلاس از بخش‌های بسیار حساس و پرمخاطب رسانه‌ها است؛ کنجکاوی نسبت به موضوع چگونگی مجازات اختلاس‌گران در کشورهای دیگر نیز از نوع خود جذابیت خاصی دارد؛ هر نظام سیاسی برای کاهش فساد اقتصادی قوانینی تنظیم می‌‌کند و کم و بیش به موقع اجرا می‌گذارد. مجازات فساد اقتصادی باید به گونه‌‌ای باشد که هم هیچ متخلفی نتواند از آن فرار کند و هم پیش از بروز فساد، بازدارنده باشد. یعنی متخلف را قانع کند که اختلاس و ارتشا سودآور نیست. کیفر فساد اقتصادی ممکن است یک یا چند مورد از این مجازات‌‌ها باشد: بازگرداندن مبلغ اختلاس یا ارتشا، جریمه چندبرابری نسبت به آن، حبس و اعدام. اما در مورد مدیران دولتی و مناصب عمومی علاوه بر اینها، برکناری از شغل فعلی، انفصال از مشاغل دولتی تا چندین سال و حتی اعدام را ممکن است در پی داشته باشد. از این‌رو قصد داریم در این نوشتار سری به کتب قوانین و محاکم قضایی برخی از کشورها بزنیم:

1. چین؛ اعدام به روش تیرباران و تزریق

چین را باید در رأس کشورهایی قرار داد که از «اعدام» به عنوان مجازات استفاده می‌‌کنند، چون هم تعداد جرائمِ منجر به اعدام در قانون و هم تعداد اعدام‌‌های سالیانه در این کشور (که البته به جمعیتش هم برمی‌‌گردد) بی‌‌نظیر است. 24 نوع از جرائم خشن و 31 جرم غیرخشن با اعدام مواجه می‌‌شود. یکی از این جرائم غیرخشن، اختلاس بیش از 100 هزار یوان (معادل حدود 430 میلیون ریال) است، البته به شرطی که دادگاه جرم شخص را به اندازه کافی جدی و دارای اثرات منفی تلقی کند و همچنین اعدام را به تعویق نیاندازد. موارد اخیر در زمینه فساد مالی، اعدام دو معاون فرماندار از شهرهای سوژو و هنگ‌ژو، رئیس اداره غذا و دارو، دادستانِ چانگ­‌کینگ، وزیر سابق راه‌­آهن و نائب رئیس کنگره بوده است. دو روش اعدام در چین، تیرباران و تزریق است.

2. ویتنام؛ اعدام از نوع تیرباران

امروزه برای 29 نوع از جرائم در ویتنام، محکوم را تیرباران می‌‌کنند که 5 مورد آن مربوط به فساد اقتصادی است: کلاهبرداری، اختلاس، قاچاق، جعل و ارتشا. روش اعدام در ویتنام، تیرباران است. در یک سال اخیر چندین بانکدار ویتنامی به اعدام محکوم شدند. یک نمونه آن، مدیر 57 ساله «بانک توسعه ویتنام» بود که 89 میلیون دلار وام تقلبی دریافت کرده بود. مورد دیگر فردی بود که 25 میلیون دلار کلاهبرداری کرده بود؛ یا دونگ‌چی‌دونگ که او نیز در دسامبر 2013 میلادی جانش را پای جیبش گذاشت و رفت. پیش‌تر نیز یعنی از سال 2003 تا 2006 میلادی، 12 بانکدار در ویتنام اعدام شدند.

3. هند؛ حبس، غرامت یا هردو

اگر کسی در هند، به صورت غیرقانونی اموالی را به تصاحب درآورد، تا دوسال حبس کشیده یا غرامت آن را می‌­پردازد، و یا هر دو. اما اگر وی کارمند بوده و از شخصیت حقوقی خود سوءاستفاده کند، تا 7 سال حبس را علاوه بر پرداخت غرامت باید تحمل کند. بدترین حالت وقتی است که فرد مجرم دارای شغل دولتی باشد و در حوزه شغل خود مرتکب اختلاس و یا پول­شویی شده باشد، در این صورت وی علاوه بر پرداخت جریمه، ممکن است به حبس ابد محکوم شود.

4. مالزی؛ زندان ، پرداخت غرامت 5برابری

کمیته ضدارتشای مالزی به قول خودش یک کمیته «مستقل، حرفه­‌ای و شفاف» در زمینه مبارزه با انواع جرائم مرتبط با رشوه است که در سال 2009 میلادی بر اساس قانون جدیدِ ضدارتشا تشکیل شده است. حداکثر 20 سال زندان و پرداخت غرامتی معادل 5 برابرِ میزان رشوه یا 10­هزار رینگیت (معادل حدود 90 میلیون ریال) (هر کدام که بیشتر باشد)، مجازاتی است که این قانون برای متخلفان در نظر گرفته است. این کمیته در پژوهشی پیرامون انگیزه‌‌های ارتشای مدیران دولتی به این نتیجه رسید که کم‌‌بودنِ حقوق آنان تأثیری در این زمینه نداشته و انگیزه‌‌های اصلی عبارت است از: داشتنِ سبک زندگیِ فراتر از امکانات، دارابودن تمایلات آزمندانه و حریصانه، فرصت‌‌های مساعد برای ارتشا و ضعف در امانت­‌داری و شرافت.

5. سنگاپور؛ زندان، پرداخت غرامت یا هردو

مجازات فساد اقتصادی در این کشور، غرامت 100 هزاردلاری علاوه بر بازگردادن مبلغ اختلاس، حداکثر 5 سال زندان و یا هر دو است. در مشاغل دولتی این حبس تا 7 سال نیز به طول می‌‌انجامد. مدیر مفسد از شغلش برکنار شده، حقوق و مستمری وی قطع شده، از درجه و رده وی کاسته می‌شود و یا کاملاً از مشاغل دولتی منفصل می‌شود.

6. آفریقای جنوبی؛ حبس ابد، پرداخت غرامت سه برابری

قانون پیش‌گیری و مبارزه با فساد اقتصادی مصوب 2004 میلادی مصوب کرده است که فرد متخلف را می‌توان به حبس ابد محکوم کرد، علاوه بر اینکه تا سه‌­برابرِ مبلغ کلاهبرداری را باید به عنوان غرامت پرداخت نماید. طرح اصلاحیه قانون کیفری مصوب 1997 نیز مشخص کرده است که اگر متهم ردیف اول، بیش از 500 هزار رَند (حدود یک میلیارد و 150 میلیون ریال) تخلف داشته باشد، تا 15 سال باید زندان بکشد. همچنین است اگر شریک وی بیش از 100 هزار رَند (حدود 230 میلیون ریال) کلاهبرداری کرده باشد و یا اینکه یک افسر و مقام قضایی بیش از 10 هزار رشوه بگیرد.

سازمان مستقل «دیدبان اختلاس» در آفریقای جنوبی اعلام کرده است که در یازده ماه نخست فعالیت خود، 1227 مورد شکایت از اختلاس و ارتشا دریافت کرده است و به مقامات مسئول، گزارش داده است. این سازمان از طریق ایمیل، پیامک، تلفن، فکس، پست، فیس­بوک و ... شکایت مردم رادریافت کرده و نتیجه پیگیری را به اطلاع آنان می­رساند. 34% از شکایات مربوط به شهرداری‌‌ها، 32% مربوط به ادارات استانی و 16% مربوط به ادارات دولت مرکزی بوده است.

7. کنیا؛ جریمه، زندان، غرامت، اعدام

ماده 48 از قانون کیفری کنیا به قاضی اجازه داده که اختلاسگر را تا سقف یک میلیون شیلینگ (حدود 300 میلیون ریال) جریمه کرده و تا 10 سال به زندان بیاندازد، علاوه بر اینکه تا دوبرابرِ میزان اختلاس از وی غرامت بگیرد. فروردین سال جاری طرحی در مجلس این کشور ارائه شد که در شرایطی مجازات اعدام را برای اختلاسگر تجویز می‌‌کند. کانگ‌‌آتا برای طرح خود دو دلیل می‌آورد: مجازات باید با جرمی که به اموال عمومی صدمه زده متناسب باشد؛ مجازات باید بتواند برای جرمی که این‌چنین شایع است، بازدارنده باشد. وی معتقد است کشورهایی مانند کنیا که در حال توسعه هستند، نباید نسبت به فساد اقتصادی برخورد نرمی داشته باشند.

8. ژاپن، نمونه جالب از مبارزه با فساد اقتصادی

آمار ارائه شده در سال‌های اخیر توسط موسسه «شفافیت بین‌المللی» نشان می‌دهد ژاپن در بین حدود 200 کشور جهان رتبه 14 از لحاظ کشف و گزارش رسوایی‌های مالی را دارا می‌باشد. گر چه بر اساس آمار ژاپن یکی از بهترین کشورهای دنیا در زمینه کشف فساد می‌باشد، لکن مردم ژاپن این‌طور فکر نمی‌کنند...علنی شدن فساد مقامات و مدیران دولتی در ژاپن، در افکار عمومی به حدی با شماتت روبه رو می‌شود که مسئول مربوطه هرگز حاضر نیست ننگ این جرم را همواره با خود همراه داشته باشد و علاوه بر استعفا در پاره‌ای از موارد، خودکشی آخرین چاره برای فرار از رسوایی بوده است. مانند: در می‌2007 میلادی، خودکشی توشیکاتسو ماتسوکا وزیر کشاورزی ژاپن؛ اسفند 1389، استعفایمائه‌هارا وزیرخارجه ژاپن به دلیل گرفتن مبلغی معادل 450 یورو رشوه از یک کره‌ای؛ استعفای خانم یوکو اوبوچی وزیر اقتصاد ژاپن به دلیل اتهامات مالی در 2014.

9. آمریکا؛ زندان و پرداخت غرامت

سال 2008 یکی از بزرگترین اختلاس‌های تاریخ به سوژه اول رسانه‌های آمریکایی تبدیل شد. شرکت سرمایه گذاری برنارد مدوف در وال استریت که از سال 1960 شروع به کار کرده بود به خاطر رسوایی مالی مدیر آن به کار خود پایان داد. یکی از اصلی ترین اتهامات مدوف استفاده از سیستم پونزی برای پرداخت سود به سرمایه گذاران بود. سیستم پونزی زمانی است که صاحب بنگاه بدون اینکه فعالیت اقتصادی خاصی با پول سرمایه گذاران انجام دهد، تنها با پول سرمایه گذاران جدید به سرمایه گذاران قبلی سود بدهد. همزمانی رسوایی مدوف و بحران مالی جهانی باعث شد تا افکار عمومی با حساسیت و خشم بسیاری پرونده او را دنبال کنند. در نهایت مدوف به اتهام جعل اسناد، پولشویی، فریب سرمایه گذاران و همچنین اختلاس 75 میلیارد دلار به 150 سال زندان و پرداخت غرامتی 170 میلیارد دلاری محکوم شد. البته هزینه‌هایی که مدوف بابت اختلاسش پرداخت محدود به زندان و غرامت نمی شود. مارک مدوف، پسر برنارد مدوف، دو سال بعد از زندانی شدن پدرش در شرایطی با حلق آویز کردن خود به زندگی اش پایان داد که خانواده‌اش در اتاق‌های دیگر خانه خوابیده بودند. به نظر می‌رسد که  فرجام تلخ اختلاس مدوف تا مدت‌ها بر وال استریت و رسانه‌های آمریکا سایه بیفکند.

 

 

منبع: ماهنامه پیام زن (ماهنامه ویژه مسائل زنان و خانواده)سال بیست و ششم، شماره 14 (پیاپی 299)، فروردین 1396؛ صفحه 26.

لینک مقاله در بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران)