سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقام عشق

نامة عرفانی امام‌خمینی(ره) به حجت‌الاسلام حاج سید احمد خمینی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

نامه‌ای است از پدری پیر فرسوده، که عمر خود را به مشتی الفاظ و مفاهیم به پایان رسانده، و زندگی خویش را در لاک خویشتن تباه نموده، و اکنون نفس‌های آخرین را با تأسف از گذشته خود می‌کشد، به فرزند جوانی که فرصت دارد تا چون عبادالله صالحین در فکر رهانیدن خود از تعلق به دنیا کدام ابلیس پلید است. باشد.

    فرزندم! کر و فر دنیا1 و نشیب و فراز آن به سرعت می‌گذرد و همه زیر چرخ‌های زمان خرد می‌شویم و من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف، به این نتیجه رسیده‌ام که قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنج‌های درونی و روانی و روحی‌شان از سایر اقشار، بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده‌اند، بسیار رنج‌آورتر و جگر‌خراشتر است. در این که زمان که ما زندگی می‌کنیم و دنیا گرفتار دو قطب قدرتمند است رنج عذابی که سران آن کشورها بدان مبتلا هستند و نگرانی‌های جان فرسایی که هر یک از دو قطب در مقابل قطب دیگر دارند، قابل مقایسه با رنج‌ها و گرفتاری‌های قشرهای متوسط حتی فقیر نیست. رقابت آنان یک رقابت عملی نیست بلکه یک رقابت جانکاه است که کمر هر یک زیر آن خرد می‌شود، گویی در مقابل هر یک، یک گرگ درنده با دهان باز و دندان‌های تیز ایستاده و قصد شکار او را دارد و این رنج رقابت در همه اقشار هست، از ثروتمند و قدرتمند گرفته تا طبقات دیگر، لکن هر چه بالا برود به همان اندازه درد و رنج رقابت بالا می‌رود و آنچه مایة نجات انسان‌ها و آرامش قلوب است وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دائمی خدای تعالی حاصل شود. آنان که در صدد برتری‌ها به هر نحو هستند چه برتری در علوم حتی الهی آن یا در قدرت و شهرت و ثروت، کوشش در افزایش رنج خود می‌کنند. وارستگان از قیود مادی که خود را از این دام ابلیس تا حدودی نجات داده‌اند، در همین دنیا در سعادت و بهشت رحمتند.

    در آن روزهایی که در زمان رضاخان پهلوی و فشار طاقت‌فرسا برای تغییر لباس بود و روحانیون و حوزه‌ها در تب و تاب به سر می‌بردند که خداوند رحمان نیاورد چنین روزهایی برای حوزه‌های دینی شیخ نسبتاً وارسته‌ای را نزدیک دکان نانوایی که قطعه نانی را خالی می‌خورد، دیدم که گفت: «به من گفتند عمامه را بردار من نیز برداشتم و دادم به دیگری که دو تا پیراهن برای خودش بدوزد الان هم نانم را خوردم و سیر شدم، تا شب هم خدا بزرگ است.» پسرم! من چنین حالی را اگر بگویم به همه مقامات دنیوی می‌دهم، باور کن. ولی هیهات، خصوصا از مثل من گرفتار به دام‌های ابلیس و نفس خبیث.

    پسرم! از من گذشته یشیب بن آدم و یشب فیه خصلتان: الحرص و طول الامل.2 لکن تو نعمت جوانی داری و قدرت اراده، امید است بتوانی راهی طریق صالحان باشی. آنچه گفتم بدان معنی نیست که خود را از خدمت به جامعه کنارکشی و گوشه‌گیر و کل بر خلق الله3 باشی که این از صفات جاهلان متنسک است یا درویشان دکان‌دار. سیره انبیای عظام صلی الله علی نبینا و علیهم اجمعین – و ائمه اطهار علیهم السلام که سر آمد عارفان بالله و رستگان از هر قید و بند، و وابستگان به ساحت الهی در قیام به همه قوا علیه حکومت‌های طاغوتی و فرعون‌های زمان بوده و در اجرای عدالت در جهان رنج‌ها برده و کوشش‌ها کرده‌اند، به ما درس‌ها می‌دهد و اگر چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم راه گشایمان خواهد بود «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم4

    پسرم! نه گوشه‌گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق، میزان در اعمال، انگیزه‌های آنها است چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دام‌گستر، با آنچه مناسب او است چون خودبینی و خودخواهی و غرور و عجب و بزرگ‌بینی و تحقیر خلق‌الله و شرک خفی و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک می‌کشاند. و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزه الهی به معدن قرب حق نائل می‌شود، چون داود نبی و سلیمان پیامبر - علیهما السلام و بالاتر و والاتر چون نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و خلیفة بر حقش علی بن ابیطالب علیه السلام - و چون حضرت مهدی ارواحنا لمقدمه الفدا در عصر حکومت جهانی‌اش. پس میزان عرفانی و حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزه‌ها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حجب حتی حجب نور وارسته‌تر، به مبداء نور وابسته‌ترند تا آنجا که سخن از وابستگی نیز کفر است.

    پسرم! از زیر بار مسئولیت انسانی که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالی مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان، کمتر از میدان تاخت و تاز در بین مسئولین و دست‌اندرکاران نیست و دست و پا برای به دست آوردن مقام هر چه باشد چه مقام معنوی و چه مادی مزن به عذر آنکه می‌خواهم به معارف الهی نزدیک شوم یا خدمت به عبادالله نمایم: که توجه به آن از شیطان است چه رسد که کوشش برای به دست آوردن آن. یکتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذیر و در آن خط سیر نما: «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی5

    میزان در اول سیر، قیام الله است هم در کارهای شخصی و انفرادی و هم در فعالیت‌های اجتماعی. سعی کن در این قدم اول موفق شوی که در روزگار جوانی آسان‌تر و موفقیت آمیزتر است. مگذار مثل پدرت پیر شوی که یا درجا زنی و یا به عقب برگردی. و این محتاج به مراقبه و محاسبه است. اگر با انگیزه الهی، ملک، جن و انس کسی را باشد، بلکه اگر به دست آورد، عارف بالله و زاهد در دنیا است. و اگر انگیزه نفسانی و شیطانی باشد هر چه به دست آورد اگر چه یک تسبیح باشد، به همان اندازه از خداوند تعالی دور است و فاصله گرفته‌است.

    پسرم! سورة مبارکة حشر را مطالعه کن که گنجینه‌هایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آن از آنجا که فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون»6 تا آخر سوره. در همین آیة کوچک لفظاً، و بسیار بزرگ معناً، احتمالاتی است سازنده، هوشیار دهنده که به بعض آنها اشاره می‌شود:

1. می‌تواند خطاب به کسانی باشد که اول مرتبه ایمان را دارند مثل ایمان عامه. در این احتمال، امر به تقوا امر به اولین مراتب آن است که تقوای عامه است و آن پرهیز از مخالفت احکام ظاهری الهی است و مربوط به اعمال قالبی7 است. به این احتمال، جمله «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» تحذیر از پیامدهای اعمال ما است و شاهد است بر آنکه آنچه عمل می کنیم خود آنها به صورت مناسب در نشئة دیگر وارد می‌شوند و به ما خواهند رسید و آیات و اخبار زیادی در این باره آمده است. تفکر در همین امر، دل‌های بیدار را کفایت می‌کند بلکه دل‌های مستعد را بیدار می‌نماید و ممکن است راهگشای مراتب دیگر و مقامات بالاتر شود. و ظاهر آن است که امر به تقوا مکرراً، تأکید باشد، گرچه احتمال دیگر هم هست. «و قوله ان الله خبیر بما تعملون» باز تحذیر جدید است بر این که اعمال شما از محضر حق تعالی پنهان نمی‌ماند: چه همه عالم محضر حق است.

2. ممکن است خطاب به کسانی باشد که ایمان را به قلب خویش رسانده‌اند. چه بسا که انسان به حسب ظاهر ایمان و اعتقاد به شهادتین داشته باشد لکن قلب او از آن بی‌خبر باشد، علم و اعتقاد به اصول خمسه داشته باشد، لکن این علم و ایمان به قلبش نرسیده باشد، شاید جز خواص مؤمنین دیگران چنین باشند. معصیت‌هایی که از بعض مؤمنین صادر می‌شود منشاش همین است، اگر دل به روز جزا و عقاب آنچنانی آگاه باشد و ایمان آورده باشد به آن، صدور معصیت و نافرمانی بسیار بعید است و کسی که قلبش ایمان به عدم اله الا الله دارد، گرایش به غیر حق تعالی و ستایش از دیگران نکند و خوف و هراس از غیر او نخواهد داشت. پسرم! گاهی می‌بینم از تهمت‌های ناروا و شایعه‌پراکنی‌های دروغین اظهار ناراحتی و نگرانی می‌کنی. اولاً باید بگویم تا زنده هستی و حرکت می‌کنی و تو را منشأ تأثیری بدانند انتقاد و تهمت و شایعه‌سازی علیه تو، اجتناب‌ناپذیر است، عقده‌ها زیاد و توقعات روزافزون و حسادت‌ها فراوان است. آن کس که فعالیت دارد گرچه صد در صد برای خدا باشد از گزند بدخواهان نمی‌تواند به دور باشد. من خود یک عالم بزرگوار متقی را که تا به ریاست جزئی نرسیده بود برای او جز خیر به حسب نوع نمی‌گفتند و تقریباً مورد تسالم اهل علم و دیگران او جز خیر به حسب نوع نمی‌گفتند و تقریباً مورد تسالم اهل علم و دیگران بود، به مجرد آنکه توجه نفوس به او شد و شاخصیتی دنیاوی ولو ناچیز نسبت به مقامش پیدا کرد، مورد تهمت و اذیت شد و حسادت‌ها و عقده‌ها به جوش آمد و تا در قید حیات بود این مسائل نیز بود.

و ثانیاً باید بدانی که ایمان به وحدت اله و وحدت معبود و وحدت موثر، آنچنان که باید و شاید به قلبت نرسیده، کوشش کن کلمه توحید را که بزرگترین کلمه است و والاترین جمله است از عقلت به قلبت برسانی؛ که حظ عقل همان اعتقاد جازم برهانی است و این حاصل برهان اگر با مجاهدت و تلقین به قلب نرسد، فایده و اثرش ناچیز است. چه بسا بعض از همین اصحاب برهان عقلی و استدلال فلسفی بیشتر از دیگران در دام ابلیس و نفس خبیث می‌باشند. پای استدلالیان چوبین بود.8 و آنگاه این قدم برهانی و عقلی تبدیل به قدم روحانی و ایمانی می‌شود که از افق عقل به مقام قلب برسد و قلب باور کند آنچه را استدلال اثبات عقلی کرده است.

    پسرم! مجاهده کن که دل را به خدا بسپاری و مؤثری را جز او ندانی، مگر نه عامه مسلمانان متعبد، شبانه‌روزی چندین مرتبه نماز می‌خوانند و نماز سرشار از توحید و معارف الهی است، و شبانه‌روزی چندین مرتبه ایاک نعبد و ایاک نستعین9 می‌گویند و عبادت و اعانت را خاص خدا در بیان می‌کنند، ولی جز مؤمنان به حق و خاصان خدا، دیگران برای هر دانشمند و قدرتمند و ثروتمند کرنش می‌کنند و گاهی بالاتر از آنچه برای معبود می‌کنند، و از هر کس استمداد می‌نمایند و استعانت می‌جویند و به هر حشیش10 برای رسیدن به آمال شیطانی نشبت می‌نمایند و غفلت از قدرت حق دارند.

    بنابراین احتمال که مورد خطاب کسانی باشند که ایمان به قلب آنها رسیده باشد، امر به تقوا به اینان با احتمال اول فرقها دارد. این تقوا، تقوای از اعمال ناشایسته نیست، تقوای از توجه به غیر است، تقوای از استمداد و عبودیت غیر حق است، تقوای از راه دادن غیر او جل و علا به قلب است، تقوای از اتکال و اعتماد به غیر خداست. آنچه می‌بینی همه ما و مثل ما بدان مبتلا است و آنچه باعث خوف من و تو از شایعه‌ها و دروغ‌پراکنی‌‌ها است و خوف از مرگ و رهایی از طبیعت و افکندن خرقه نیز از این قبیل است که باید از آن اتقا نمود. و در این صورت مراد از ولتنظر نفس ما قدمت لغد افعال قلبی است که در ملکوت، صورتی و در فوق آن نیز صورتی دارد و خداوند خبیر است به خطرات11 قلب همه.

    و این نیز به آن معنی نیست که دست از فعالیت بردار و خود را مهمل بار‌آور و از همه کس و همه چیز کناره‌گیری کن و عزلت اتخاذ نما که آن برخلاف سنت الهی و سیره عملی حضرات انبیای عظام و اولیای کرام است. آنان - علیهم صلوات الله و سلامه برای مقاصد الهی و انسانی همه کوشش‌های لازم را می‌فرمودند، اما نه مثل ما کوردلان که با استقلال، نظر به اسباب داریم بلکه هر چیز را در این مقام که از مقامات معمولی آنان است از او جل و علا می‌دانستند و استعانت به هر چیز را استعانت به مبدأ خلقت می‌دیدند و یک فرق بین آنان و دیگران همین است. من و تو و امثال ما با نظر به خلق و استعانت از آنها، از حق تعالی غافل هستیم و آنان استعانت را از او می‌دانستند به حسب واقع، گرچه در صورت، استعانت به ابزار و اسباب است، و پیشامدها را از او می‌دانستند گرچه در ظاهر نزد ماها غیر از آن است. و از این جهت پیشامدها، هر چند ناگوار به نظر ما باشد، در ذائقه جان آنان گوارا است.

 

پی‌نوشت‌ها

*. صحیفة امام، ج 18، ص 510، بخشی از اندرزهای اخلاقی، عرفانی حضرت امام(ره) که در تاریخ 26 تیر 1363، 17 شوال 1404 خطاب به فرزندشان مرحوم حاج احمدآقا نگاشته شده‌است.

1. روکردن و پشت کردن دنیا.

2. فرزند آدم پیر می‌شود و همزمان دو خصلت در او جوان می‌شود: حرص و آرزوپروری، بحارالانوار، ج70، ص 22، ح 11.

3. بار بر مردم.

4. کسی که صبح کند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست. الکافی، ج 2، ص 163، ح 1.

5. بگو به یک سخن پندتان دهم [و آن] اینکه دو تن دوتن و تک تک برای خدا قیام کنید. سبا/ 46.

6. ای آنان که ایمان آوردید، از خدا پروا کنید، و هر کس بنگرد برای فردای قیامت چه پیش فرستاده و تقوای خدا پیشه سازید، خدا بدانچه انجام می‌دهید آگاه است.       حشر/ 18.

7. کارهای اعضا و جوارح انسان.

8. پای استدلالیان چوبین بودپای چوبین سخت بی‌تمکین بود. مثنوی معنوی، دفتر اول: 105/2128.

9. خدایا! فقط تو را می‌پرستیم و از تو یاری می‌خواهیم. حمد/ 5.

10. خار و خاشاک.

11. آن چیزهایی که وارد بر قلب می‌شود، افکار و پندارها.

 


«مگر خودتان حرف ندارید؟»

هیچوقت ندیدم حضرت امام(ره) از من توقعی داشته باشند. توقع ایشان از ما فقط این بود که گناه نکنیم. گاهی اوقات ما می‌نشستیم راجع به یک مهمانی یا راجع به چیزی صحبت می‌کردیم. ایشان می‌گفتند: «حرف غیر نزنید». می‌گفتیم: آقا این حرف کسی نیست. ما داریم یک مطلبی را می‌گوییم، چیزی را تعریف می‌کنیم. می‌فرمودند: «وقتی حرف غیر به میان آمد، شاید ناخودآگاه به غیبت کشیده بشود، مگر خودتان حرف ندارید؟‌ حرف خودتان را بزنید. چرا حرف غیر را می‌زنید؟»

فرشته اعرابی؛‌ گلهای باغ خاطره، ص134.

 


زیارت عاشورا در حال قدم زدن

امام از کمترین وقت خود برای مطالعه و نوشتن یا عبادات دیگری که ذکر شده استفاده می‌کردند.

    اگر کسی تنها همین آثاری را که از ایشان تألیف و به چاپ رسیده مطالعه کند و آن را بر عمر پربرکت ایشان تقسیم کند، به خوبی می‌فهمد که چگونه از ساعات و بلکه دقایق عمر خود استفاده کرده و بهرة وافی برده‌اند، در صورتی که ایشان خیلی اهل نوشتن و قلم نبودند.

    حتی از نیم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نیز، که بخصوص این اواخر به تجویز پزشکان انجام می‌دادند استفاده می‌کردند و معمولاً ادعیه و اذکاری را برای آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نیز عبادت و کاری را انجام دهند و اوقاتی که زیارت عاشورا می‌خواندند، صد لعن و صد سلام را، معمولاً، در حال قدم زدن می‌خواندند.[i]

 



[i]. حجت الاسلام رسولی محلاتی: فصلنامه حوزه، ش 38-37.