مقام عشق

مشکل حضور قلب؟

«سیدمصطفی علم‌خواه»

 

اکثر مردم وقتی می خواهند نماز بخوانند حضور قلب ندارند و از وجود این مشکل گله و شکایت دارند و می گویند چرا من حواسم پرت می شود، چرا نمی توانم توی نماز تمرکز داشته باشم؟

می دانید مشکل چیه؟ انسان از انس است و عامل اصلی تمرکز هم انس است. شما نسبت به هر کسی یا چیزی که انس داشته باشید و آن را دوست داشته باشید، نسبت به آن تمرکز دارید. مشکل مردم این است که اکثرا به دنیا وابسته هستند و انس شان با دنیا است.

وقتی ذهن و دل کسی با دنیا و لذت های مادی انس گرفت، آنوقت به هر مقدار که می خواهد آن را از دنیا منصرف کند و به خداوند توجه کند، نمی شود.

مانند کبوتری که جلد جایی شده، شما هر چقدر آن را به مناطق دیگری می برید و رها می کنید، یک راست به سمت لانه خودش برمی گردد، چون با آنجا انس گرفته. یا کش را شما هر چقدر بکشید و رها کنید برمی گرده سر جاش.

وقتی کسی صبح تا شب مشغول دنیا شد و حب دنیا در دلش لانه کرد و با دنیا انس گرفت، توی نماز نمی تواند روی خداوند تمرکز داشته باشد. این دوتا در مقابل هم هستند، نمی شود که انسان هم روی دنیا تمرکز داشته باشد هم روی خدا و در یک دل حب دنیا و حب خدا با هم جمع نمی شود.

حب دنیا و سروکار داشتن زیاد با دنیا باعث می شه که ذهن و دل انسان هرز و لیز بشود، مانند ماهی که هر چقدر آن را از آب می گیرید و می آورید بیرون، لیز می خوره و برمی گرده توی آب.

چاره اصلی کار هم این است که انسان موضوع انس اش را عوض کند. باید مقداری بال کبوتر نفس را کشید و آن را بر روی عبادت خداوند و انس با خدا متمرکز ساخت تا برایش انقطاع حاصل بشود.

در مناجات شعبانیه می خوانیم: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک . خدایا مرا به طور کامل از دنیا به سوی خود منقطع کن. تا انسان انقطاع از دنیا پیدا نکند، این مشکل باقی است.

اگر کسی با خدا انس گرفت، توی دنیا هم که باشد، به یاد خدا است. در کوچه و بازار هم که باشد، توجهش به سمت خدا است، دل و زبان اش ذاکر و به یاد خدا است.

کسی که می خواهد خداوند را عبادت کند، اگر با خدا انس داشته باشد، این مشکل را ندارد. اولیای خدا این مشکل رو ندارند. چون آنها تمام فکر و ذکرشان خدا است، چون به دنیا آلوده نیستند. چون با دنیا انس ندارند، چون با خدا انس دارند، آنها دائم در نماز و یاد خدا هستند.

 

خوشا آنان که دائم در نمازند××× که حمد و قل هو الله کارشان بی.

بلکه برای اولیای خدا دنیا و ذکر دنیا آزاد دهنده است. اولیای خدا نمی توانند زیاد از دنیا صحبت کنند. نمی شود با آنها در مورد دنیا زیاد صحبت کرد، چون ناراحت می شوند، با دنیا بیگانه اند، نمی گم از دنیا استفاده نمی کنند، یا از دنیا بی بهره اند، نه خیلی از آنها حتی ثروتمند هم بودند، ولی دل به دنیا نداشتند، دلشان با خدا بود، انس شان با عبادت خدا بود. با دنیا و مال و ثروت آن انس نداشتند. مال و ثروت داشتند، ولی حب دنیا نداشتند. محبت آنها مخصوص خداوند بوده است.

انسان یا باید اهل دنیا باشد، یا اهل خدا، ریشه این مشکل در حب دنیا و انس با دنیا است و کسانی که اهل خدا و به رنگ خدا هستند، این مشکل را ندارند.

علی یارتان

«سید مصطفی علم خواه»

 

 


تصدقت شوم، الهی قربانت بروم؛ در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند.

حال من با هر شدتی که باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هرچه پیش آمده خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالی است فقط . برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد...

 


«این غیبت است»

یک شب بعد از نماز، حضرت امام(ره) نشسته بودند و من هم در خدمتشان بودم. فاطمه خانم خدمتکار منزل چای آورد و جلوی ما گذاشت. خدمتکار دیگر منزل هم در گوشة اتاق مشغول کار بود. به آقا عرض کردم: این فاطمه خانم خیلی خدمتکار خوبی است. آقا فرمودند: «غیبت نکنید». عرض کردم: آقا من که غیبت نکردم، گفتم ایشان خوب هستند. آقا فرمودند: «همین که شما می‌گویید این خوب است، چون او خدمتکار دیگر می‌شنود، به نظر می‌آید که شما می‌خواهی بگویی او خوب نیست و این غیبت است».[i]

 



[i] . خدیجه ثقفی؛ برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج1، ص58.